در این گزارش به تماشای تصاویری مینشینید که بعد از دیدن آنها، از اینکه در زمان عکسها زندگی نمیکردهاید، ابراز رضایت خواهید کرد.
احتمالا گاهی در گشت و گذارهای اینترنتی که داشتهاید، به عکسها و تصاویری دست پیدا کردهاید که به نظرتان عجیب و متفاوت بودهاند، البته در این که تفاوت زیادی از گذشته تا امروز وجود داشته است، شکی نیست؛ اما عکسهای سیاه و سفید با مدل لباسهای قدیمی و سبک زندگی سنتی برای همه ما عجیب است. با اینحال در میان همین تصاویر، گاهی به عکسهایی میرسیم که وحشت ما را چندبرابر میکنند، اینکه زندگی در برخی زمانها بسیار سخت بوده و اصلا به نظر میرسد هیچکدام از این حوادث روی کره زمین رخ ندادهاند.
احتمالا در این عکس هیچچیز عجیبی به چشمتان نمیآید، اما اینجا استخر یک هتل به مدیریت جیمز بروک است. صاحب هتل در این تصویر که توسط هوراس کورت در سال ۱۹۶۴ گرفته شده است، در حال ریختن اسید در استخر است. استخری که پر از آدم است، آن هم کسانی که بیشتر رنگین پوست محسوب میشوند. این اتفاق بسیار ترسناک و عجیب است، اما نکته عکس این است که چنین اتفاقهایی در آن زمان چندان هم عجیب به نظر نمیرسیده و در مورادی حتی طبیعی بوده که این رفتارهای مشابه با رنگین پوستان شود. استخر هتل تنها برای سفیدپوستان بوده و در تصویر تلاش مدیر برای بیرون کردن دیگران از استخر را میبینیم.
کلوب خنده بوداپست احتمالا اگر بشنوید جایی یا در کشوری «کلوپ خنده» راه انداختهاند، در ابتدا برایتان عجیب به نظر میرسد و بعد فکر میکنید عجب ایده خوبی! اما وقتی در سال ۱۹۳۰ مجارستان تصمیم به راهاندازی کلوپ خنده در بوداپست کرد، اصلا هم اتفاق جالب و مثبتی به نظر نمیرسید. در ان سالها مجارستان با مشکل خودکشی در کشور دست و پنجه نرم می کرد، به طوریکه به نظر میرسید تاثیرات جنگ جهانی اول روی زندگی و رفتار آدمها تا جایی تاثیر گذاشته بود که آمار خودکشی خیلی بالا رفت و از همین رو دولت تصمیم گرفت برای ایجاد روحیه و امید به زندگی کلوپ خنده راه بیندازد و حتی در آن به آموزش انواع خنده بپردازد. در این تصویر گروهی از افراد در مدرسه را میبینید که با نوارهای پزشکی تمرین خندیدن میکنند.
کودکانی برای فروش
قطعا تماشای این تصویر بسیار دلخراش است، اصلا میتوانید تصور کنید که کودک هستید و میدانید که مادر خودتان شما را برای فروش جلوی در گذاشته است؟ اصلا مهم نیست دلیل این کار چیست، قطعا حال خیلی بدی است، مخصوصا برای یک بچه که حتما هم درک درستی از دنیای اطراف خودش ندارد. البته از طرف دیگر ماجرا را هم باید دید، مادر باردار را تصور کنید که به قدری فقیر است که از پس حمایت بچههایش برنمیآید و مجبور شده آخرین راه حلی که به نظرش میرسد را انتخاب کند، او جگرگوشه هایش را برای فروش گذاشته است. شاید به همین دلیل است که خجالت زده صورتش را از دوربین برگردانده است. این عکس در سال ۱۹۴۸ در بخشهای بیرونی شیکاگو گرفته شده است. بچههای داخل تصویر از دو تا ۶ سال سن دارند. سالها بعد که خبرنگاران این بچهها را در خانههای دیگران پیدا کردهاند، زندگی شادی نداشتند، تا جایی که یکی از دخترها با عصبانیت مادر واقعیاش را خطاب قرار داده و گفته «او باید در جهنم بسوزد.»
کودکانی برای فروش قطعا تماشای این تصویر بسیار دلخراش است، اصلا میتوانید تصور کنید که کودک هستید و میدانید که مادر خودتان شما را برای فروش جلوی در گذاشته است؟ اصلا مهم نیست دلیل این کار چیست، قطعا حال خیلی بدی است، مخصوصا برای یک بچه که حتما هم درک درستی از دنیای اطراف خودش ندارد. البته از طرف دیگر ماجرا را هم باید دید، مادر باردار را تصور کنید که به قدری فقیر است که از پس حمایت بچههایش برنمیآید و مجبور شده آخرین راه حلی که به نظرش میرسد را انتخاب کند، او جگرگوشه هایش را برای فروش گذاشته است. شاید به همین دلیل است که خجالت زده صورتش را از دوربین برگردانده است. این عکس در سال ۱۹۴۸ در بخشهای بیرونی شیکاگو گرفته شده است. بچههای داخل تصویر از دو تا ۶ سال سن دارند. سالها بعد که خبرنگاران این بچهها را در خانههای دیگران پیدا کردهاند، زندگی شادی نداشتند، تا جایی که یکی از دخترها با عصبانیت مادر واقعیاش را خطاب قرار داده و گفته «او باید در جهنم بسوزد.»
احتمالا گاهی در گشت و گذارهای اینترنتی که داشتهاید، به عکسها و تصاویری دست پیدا کردهاید که به نظرتان عجیب و متفاوت بودهاند، البته در این که تفاوت زیادی از گذشته تا امروز وجود داشته است، شکی نیست؛ اما عکسهای سیاه و سفید با مدل لباسهای قدیمی و سبک زندگی سنتی برای همه ما عجیب است. با اینحال در میان همین تصاویر، گاهی به عکسهایی میرسیم که وحشت ما را چندبرابر میکنند، اینکه زندگی در برخی زمانها بسیار سخت بوده و اصلا به نظر میرسد هیچکدام از این حوادث روی کره زمین رخ ندادهاند.
احتمالا در این عکس هیچچیز عجیبی به چشمتان نمیآید، اما اینجا استخر یک هتل به مدیریت جیمز بروک است. صاحب هتل در این تصویر که توسط هوراس کورت در سال ۱۹۶۴ گرفته شده است، در حال ریختن اسید در استخر است. استخری که پر از آدم است، آن هم کسانی که بیشتر رنگین پوست محسوب میشوند. این اتفاق بسیار ترسناک و عجیب است، اما نکته عکس این است که چنین اتفاقهایی در آن زمان چندان هم عجیب به نظر نمیرسیده و در مورادی حتی طبیعی بوده که این رفتارهای مشابه با رنگین پوستان شود. استخر هتل تنها برای سفیدپوستان بوده و در تصویر تلاش مدیر برای بیرون کردن دیگران از استخر را میبینیم.
کلوب خنده بوداپست احتمالا اگر بشنوید جایی یا در کشوری «کلوپ خنده» راه انداختهاند، در ابتدا برایتان عجیب به نظر میرسد و بعد فکر میکنید عجب ایده خوبی! اما وقتی در سال ۱۹۳۰ مجارستان تصمیم به راهاندازی کلوپ خنده در بوداپست کرد، اصلا هم اتفاق جالب و مثبتی به نظر نمیرسید. در ان سالها مجارستان با مشکل خودکشی در کشور دست و پنجه نرم می کرد، به طوریکه به نظر میرسید تاثیرات جنگ جهانی اول روی زندگی و رفتار آدمها تا جایی تاثیر گذاشته بود که آمار خودکشی خیلی بالا رفت و از همین رو دولت تصمیم گرفت برای ایجاد روحیه و امید به زندگی کلوپ خنده راه بیندازد و حتی در آن به آموزش انواع خنده بپردازد. در این تصویر گروهی از افراد در مدرسه را میبینید که با نوارهای پزشکی تمرین خندیدن میکنند.
کودکانی برای فروش
قطعا تماشای این تصویر بسیار دلخراش است، اصلا میتوانید تصور کنید که کودک هستید و میدانید که مادر خودتان شما را برای فروش جلوی در گذاشته است؟ اصلا مهم نیست دلیل این کار چیست، قطعا حال خیلی بدی است، مخصوصا برای یک بچه که حتما هم درک درستی از دنیای اطراف خودش ندارد. البته از طرف دیگر ماجرا را هم باید دید، مادر باردار را تصور کنید که به قدری فقیر است که از پس حمایت بچههایش برنمیآید و مجبور شده آخرین راه حلی که به نظرش میرسد را انتخاب کند، او جگرگوشه هایش را برای فروش گذاشته است. شاید به همین دلیل است که خجالت زده صورتش را از دوربین برگردانده است. این عکس در سال ۱۹۴۸ در بخشهای بیرونی شیکاگو گرفته شده است. بچههای داخل تصویر از دو تا ۶ سال سن دارند. سالها بعد که خبرنگاران این بچهها را در خانههای دیگران پیدا کردهاند، زندگی شادی نداشتند، تا جایی که یکی از دخترها با عصبانیت مادر واقعیاش را خطاب قرار داده و گفته «او باید در جهنم بسوزد.»